تجربیات زندگی *من و دنیای پرستاری * چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : مهرسا
به نام خدا امشب واسه کوتاه کردن پای یه آدم مجبورم نرم ف ی س ب و ک! این روزا کارو زندگیم شده گشتن تو اف بی!معتاد نیستم ولی خب کنجکاویم بیش از حده :دی خدایا همه رو از دستش خلاص کن بذار به زندگیمون برسیم خب دیگه من برم یه سر بهش بزنم برمیگردیــــــــــــــــــــــــــــــــم ساعت 11 س.ق قرار بود آن بشه منم گفتم نمیام!گفت داری دروغ میگی تو میای!منم واسه رو کم کنی نرفتم ولی الان میرم :پی چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:پست 2+بارن+کنکور+دانشگاه, :: 16:23 :: نويسنده : مهرسا
چه بارون قشنگی داره میباره.صداشو واقعا دوست دارم.به آدم آرامش میده یاد گذشته ها میوفتم!کنکورم!بعد از کنکورم! وقتایی که فکر میکردم ورود به دانشگاه ینی به همه ی آرزوها رسیدن! سلام.من اومدم اینجا تا از تجربیاتم بنویسم.واسه کسایی که تقریبا زندگیشون مثله منه! امیدوارم مفید باشه!
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||||
![]() |